درباره وبلاگ

نازنینم بی تو اینجا نا تمام افتاده ام ... " به صورتی که تویی کمتر آفریده خدا ... تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا "
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان " نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد.. "و آدرس Nazanin4316.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
" نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد "
جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:29 ::  نويسنده : محسن       


 اصلا نگفت با دلم از حرفهای خوب

از ابتدای ساده و از انتهای خوب

تنها گذاشت در هوسش عاشقی کنم

دورازهوای پنجره ، دور از هوای خوب

از دیده رفت از دلم اما نمی رود

نفرین به هر چه  دل که بنا کرد جای خوب

دیگر چه فرق می کند این جاده تا کجاست

وقتی به خویش می کشدم آن صدای خوب

این دل برای لحظه ی با او نشستنش

روزی هزار بار گذشت از خدای خوب

 از من گرفت هرچه مرا در ازای عشق

 تنها قرار محکم و تنها بهای خوب ...

 

 

 



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:24 ::  نويسنده : محسن       


گم شدم در واژه ها، تکراری از دردم هنوز

درغزل دنبا ل چشمان تو می گردم هنوز

سالـها رفت ودلم ماند وهمین راه دراز

از خیابان نگاهت بر نمی گردم هنوز

حس زیبایست ای دل، گرچه می سوزد پرم

شمع من، پروانه وش گرد تو می گردم هنوز

سکته ای درشعرماند وردپایی روی خاک

بعـد تو با واژه های خسته وسردم هـنوز

فصل کوچ آمد پرستو، پرکشیدی تا بهار

من ولی پاییز، یک پاییزی زردم هنوز....

 

 



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 20:13 ::  نويسنده : محسن       

شب بود ، به هر چه روشنایی شک داشت

 گـفـتـند بگو اهل کجایی? شک داشت

من شانه به شانه اش از او می گـفتـم

او لحظه به لحظه بی وفایی، شک داشت

وقتی که به عشق رنگ اندیشه زدند

آدم شده بود از خدایی شک داشـت

بی بال و پر از باغ دلم پر زد و رفت

پروانه به هر چه جز رهایی، شک داشت

دیگر نه دلی مانده،نه روزی،نه شبی

افسوس به اعجاز جدایی ، شک داشت