درباره وبلاگ

نازنینم بی تو اینجا نا تمام افتاده ام ... " به صورتی که تویی کمتر آفریده خدا ... تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا "
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان " نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد.. "و آدرس Nazanin4316.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
" نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد "
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: 19:0 ::  نويسنده : محسن       

تخته سیاه

صدای بوسه گچ بر لبان تخته سیاه

 

حلول تب به سویدای جان تخته سیاه

 

تبی به شکل سحر بوسه ای به شکل خدای

 

وحال گوش شما و زبان تخته سیاه

 

مرور قصه طوطی قفس و بازرگان

 

پر از پر است هنوز ارمغان تخته سیاه

 

 .بخور.بدون تکلف .بنوش . بی منت

 

شبیه نان کسی نیست نان تخته سیاه

 

چه خط خطی شده سیمای این سپید سیاه

 

غریق رعد شب است آسمان تخته سیاه

 

 حکایت شب و مهتاب و نان وبابا کو

 

 که وا شود به تبسم دهان تخته سیاه

 

چقدر از غم تنبیه بچه ها لرزید

 

شبیه ترکه بید استخوان تخته سیاه

 

هنوز خانه ی این وایت بردچشم سفید

 

مزین است به نام ونشان تخته سیاه

 

خموش وخسته تماشاگر جدایی هاست

 

وته نمیکشد از غم توان تخته سیاه

 

وداع ساعت آخر سکوت یا فریاد

 

شکست پشت هیاهو فغان تخته سیاه

 



جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 18:22 ::  نويسنده : محسن       

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست

از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند ....



چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, :: 19:42 ::  نويسنده : محسن       

 

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق

گفتگو از مرگ ”انسانیت“ است.


                                     
فریدون مشیری

 



چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, :: 19:23 ::  نويسنده : محسن       

وضـــع مـــا در گـــردش دنـیا چـــه فرقی می کند
زنـــدگی یا مــرگ، بعــد از ما چه فرقـی می کند
مـــاهـــــیـان روی خـــــاک و مــاهــــیـان روی آب
وقت مـــردن، ســـاحل و دریا چـه فرقی می کند
سهـم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جـای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟...



چهار شنبه 5 دی 1391برچسب:, :: 19:20 ::  نويسنده : محسن       

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
شاید آن خنده که امروز دریغش کردیم
آخرین فرصت خندیدن ماست،
زندگی همهمه ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست
هر کجا خندیدیم زندگانی آنجاست...



چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, :: 19:9 ::  نويسنده : محسن       

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن ! آینه اینقدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست ؟!

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست